آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

آیلین کوچولوی ما

خاطرات و لحظات دو فرشته زیبا از زبان یک مادر

بیست و هشت هفته انتظار واسه اومدن یه فرشته کوچولو

سلام به گل قشنگ خودم .این هفته  28 اُمین هفته زندگی شماست و من خدا رو شکر می کنم که همچین هدیه قشنگ و با ارزشی رو به من ارزانی کرده  . بازم هنوز سرم خیلی شلوغه و خیلی وقت کم می آرم .این روزا حسابی شیکم مامانی رو قلمبه کردی و حسسسسابی هم واسه خودت تکون های شدید می خوری و منم کیف می کنم . این هفته اصلا هفته خوبی واسم نبود عزیزم فکر کنم به خاطر اینه که سرم تو اداره خیلی خیلی شلوغ شده و اعصابم شدیدا ضعیف .به خاطر همینم شدیدا بد خلق شدم   و به خاطر هیچ و پوچ همش حرص می خورم ..امیدوارم منو ببخشی دختر قشنگم ، آیلین کوچولوی من .من منتظرم که بغلت کنم و ببوسمت مثل یه مامان خانم واقعی که بچشو می بوسه . ...
23 شهريور 1390

هفته 27

سلام سلام ، عزیز دل مامانی این هفته مامانی رو کلی خوشحال کردی ، سونوگرافی که رفتم (شنبه ) دکتر سونوگرافی گفت که رشد عزیز دل من خیلی عالیه و حتی یکی دو هفته از سن خودش بیشتر نشون میده الهی دورت بگردم مامانی ..همینجوری ادامه بده و دختر خوبی باش راستی الان آخرای هفته 27 هستی . مامان عجله داره باید بره گل خوشگل من . میبوسمت بای بای
16 شهريور 1390

هفته 26ام زندگی جنینی دختر من

سلام دختر کوچولوی من ! این هفته یه کم سرم شلوغ بود و قت نکردم بیام و برات چیزی بنویسم. هفته پیش رفتم پیش خانم دکتر و جواب آزمایش دیابت و ... رو بردم پیشش .همه چی خوب بود ولی وقتی رفتم رو وزنه دکتر بهم گفت : نه به ماه پیش ونه به این ماه ! وزنت اصلا زیاد نشده و باید وزن اضافه می کردی. منم یه کم نگران و ناراحت شدم و همچنین خانم دکتر راست می گفت که چه جوریه که ماه قبل 6 کیلو اضافه شده بودم که دکتر گفت وحشتناکه ولی این ماه حتی یه گرم هم اضافه نشده بودم بهر حال تصمیم گرفتم رِژیمی رو که ماه پیش از ترس چاقی مفرط از دکتر تغذیه گرفته بودم بذارم کنار البته این رژیم هیچ چیز خاصی نداشت و فقط برنج و نون و شیرینیجات توش محدود شده بود ... به هر حال بیخیال ر...
11 شهريور 1390

دختر کوچولوی من

سلام دختر کوچولوی من  که این روزا همش در حال وول خوردنی الهی من قربونت برم .عزیز دل مامان شما الان داخل 25 هفته ای  واینجوری میگن که حدو 34 سانتی متر قدته و 680 گرم وزن داری ...حسابی واسه خوت خانومی شدی ها ا ا ا پس من کی می تونم واقعنکی ماچت کنم . راستی هفته پیش چهارشنبه  تولد بابایی جونتون بود  ولی چون اونروز خونه نبود فرداش من از طرف شما  و خودم براشون یه کادوی کوچولو و یه کیک شکلاتی خریدم آخه خیلی خیلی هوس شکلات کرده بودم واسه افطاری هم که خونه خاله بودیم کیکمون رو هم بردیم و همونجا میل کردیم از همه بیشتر خودم کیف کردم چون عاشق شکلاتم دیگه اینکه برات پستونک و شیشه شیر چند تا دیگه لباس خریدیم چقدررررررررر کیف ...
2 شهريور 1390
1